هوس تولد
سامان قشنگم امروز صبح از خواب که بیدار شدی گفتی مامان من دوست دارم دوباره تولدم بشه 😍 برات توضیح دادم که تازه تولدت بوده و عکسای تولدت بهت نشون دادم و خلاصه قانع شدی😂 اما آدم وقتی یه داداش مهربون مثل سینا داره هیچی به دلش نمیمونه😜 بعدازظهر که داداش از کلاس اومد برات یه خامه گرفته بود و تو انقدر ذوق میکردی بالا و پایین می پریدی که روز تولدت انقدر خوشحال نبودی🤭🤭🤭 بودنت خوب است. شبیه حس قشنگ بیدار شدن در صبح آبی و خلوت یک مزرعه ، شبیه لذت نشستن کنار آتش ، در سردترین نقطهی کوهستان ، شبیه نوشیدن یک فنجان چای داغ ، در یک صبح سرد، با ما بودنت ، بد جور می چسبد . . .!پسرکم ...